در این بخش، غزلیات عبید زاکانی نوشته شده است .
فهرست غزلیات به ترتیب حروف الفبای حرف آخر قافیه یا ردیف است .
برای خواندن هر شعر، روی آن کلیک کنید :
الف :
غزل شماره ۱ : بکشت غمزه ی آن شوخ بی گناه مرا
غزل شماره ۲ : ز حد گذشت جدایی ز حد گذشت جفا
غزل شماره ۳ : شوریده کرد شیوه ی آن نازنین مرا
غزل شماره ۴ : در ما به ناز می نگرد دلربای ما
غزل شماره ۵ : ای خط و خال خوشت مایه ی سودای ما
غزل شماره ۶ : میکند سلسله ی زلف تو دیوانه مرا
غزل شماره ۷ : میزند غمزه ی مرد افکن او تیر مرا
غزل شماره ۸ : کرد فارغ گل رویت ز گلستان ما را
ب :
غزل شماره ۹ : دلا با مغان آشنایی طلب
غزل شماره ۱۰ : دارم بتی به چهره ی صد ماه و آفتاب
ت :
غزل شماره ۱۱ : لطف تو از حد برون حسن تو بی منتهاست
غزل شماره ۱۲ : خوشا کسی که ز عشقش دمی رهایی نیست
غزل شماره ۱۳ : جفا مکن که جفا رسم دلربایی نیست
غزل شماره ۱۴ : دلداده را ز تیر ملامت گزند نیست
غزل شماره ۱۵ : ما را ز شوق یار به غیر التفات نیست
غزل شماره ۱۶ : ترک سر مستم که ساغر میگرفت
غزل شماره ۱۷ : رمید صبر و دل از من چو دلنواز برفت
غزل شماره ۱۸ : سیاه چرده بتم را نمک ز حد بگذشت
غزل شماره ۱۹ : ز سنبلی که عذارت بر ارغوان انداخت
غزل شماره ۲۰ : مرا ز وصل تو حاصل به جز تمنا نیست
غزل شماره ۲۱ : دگر برون شدنم زین دیار ممکن نیست
غزل شماره ۲۲ : جانا بیا که بی تو دلم را قرار نیست
غزل شماره ۲۳ : حاصل ز زندگانی ما جز وبال نیست
غزل شماره ۲۴ : هرگز دلم ز کوی تو جایی دگر نرفت
غزل شماره ۲۵ : در خانه تا قرابه ی ما پر شراب نیست
غزل شماره ۲۶ : دلی که بسته ی زنجیر زلف یاری نیست
غزل شماره ۲۷ : بیش از این برگ فراق رخ جانانم نیست
غزل شماره ۲۸ : سر نخوانیم که سودا زده ی مویی نیست
غزل شماره ۲۹ : نه به ز شیوه ی مستان طریق و رایی هست
د :
غزل شماره ۳۰ : دوشم غم تو ملک سویدا گرفته بود
غزل شماره ۳۱ : ز من مپرس که بر من چه حال میگذرد
غزل شماره ۳۲ : دردا که درد ما به دوایی نمی رسد
غزل شماره ۳۳ : دلم ز عشق تبرا نمی تواند کرد
غزل شماره ۳۴ : ساقیا باز خرابیم بده جامی چند
غزل شماره ۳۵ : تو را که گفت که با ما وفا نشاید کرد
غزل شماره ۳۶ : تو را که گفت که با ما وفا نشاید کرد
غزل شماره ۳۷ : نقش روی توام از پیش نظر می نرود
غزل شماره ۳۸ : گرم عنایت او در به روی بگشاید
غزل شماره ۳۹ : دوش اشگم سر به جیحون میکشید
غزل شماره ۴۰ : هرگز کسی به خوبی چون یار ما نباشد
غزل شماره ۴۱ : دوش لعلت نفسی خاطر ما خوش میکرد
غزل شماره ۴۲ : مردیم و یار هیچ عنایت نمیکند
غزل شماره ۴۳ : ز کوی یار زمانی کرانه نتوان کرد
غزل شماره ۴۴ : بی روی یار صبر میسر نمی شود
غزل شماره ۴۵ : سعادت روی با دین تو دارد
غزل شماره ۴۶ : لعل نوشینش چو خندان میشود
غزل شماره ۴۷ : باد صبا جیب سمن برگشاد
غزل شماره ۴۸ : کجا کسی که مرا مژده ی چمانه دهد
غزل شماره ۴۹ : سپیده دم به صبوحی شراب خوش باشد
غزل شماره ۵۰ : جوقی قلندرانیم بر ما قلم نباشد
غزل شماره ۵۱ : شرم دار ای دل از این دهر رهایی تا چند
غزل شماره ۵۲ : دلم زین بیش غوغا برنتابد
غزل شماره ۵۳ : ز سوز عشق من جانت بسوزد
غزل شماره ۵۴ : وداع کعبه ی جان چون توان کرد
غزل شماره ۵۵ : عاشق شوریده ترک یار نتوانست کرد
غزل شماره ۵۶ : علی الصباح که نرگس پیاله بردارد
غزل شماره ۵۷ : خرم آن کس که غم عشق تو در دل دارد
غزل شماره ۵۸ : ناگاه هوش و صبر من آن دلربا ببرد
غزل شماره ۵۹ : پیوسته چشم شوخت ما را فکار دارد
غزل شماره ۶۰ : یار پیمان شکنم با سر پیمان آمد
غزل شماره ۶۱ : باز ترک عهد و پیمان کرده بود
غزل شماره ۶۲ : از دم جان بخش نی دل را صفایی میرسد
غزل شماره ۶۳ : دل همان به که گرفتار هوایی باشد
غزل شماره ۶۴ : دوش عقلم هوس وصل تو شیدا میکرد
غزل شماره ۶۵ : دوش سلطان خیالش باز غوغا کرده بود
غزل شماره ۶۶ : جوق قلندرانیم در ما ریا نباشد
ر :
غزل شماره ۶۷ : میپزد باز سرم بیهده سودای دگر
ز :
غزل شماره ۶۸ : مرا دلیست گرفتار خطه ی شیراز
غزل شماره ۶۹ : چمن دل بردن آیین میکند باز
غزل شماره ۷۰ : با ما نکرد آن بت سرکش وفا هنوز
غزل شماره ۷۱ : قصه ی درد دل و غصه ی شبهای دراز
ش :
غزل شماره ۷۲ : بی یار دل شکسته و دور از دیار خویش
غزل شماره ۷۳ : در این چنین سره فصلی و نوبهاری خوش
غزل شماره ۷۴ : وصل جانان باشدم جان گو مباش
گ :
غزل شماره ۷۵ : نه بر هر خان و خاقان میبرم رشگ
ل :
غزل شماره ۷۶ : ای ترک چشم مستت بیمار خانه ی دل
م :
غزل شماره ۷۷ : گویی آن یار که هر دو ز غمش خسته تریم
غزل شماره ۷۸ : حال خود بس تباه می بینم
غزل شماره ۷۹ : ما سریر سلطنت در بینوایی یافتیم
غزل شماره ۸۰ : یا رب از کرده به لطف تو پناه آوردیم
غزل شماره ۸۱ : منم اسیر و پریشان ز یار خود محروم
غزل شماره ۸۲ : باز در میکده سر حلقه ی رندان شده ام
غزل شماره ۸۳ : قصد آن زلفین سرکش کرده ام
غزل شماره ۸۴ : هر گه که شبی خود را در میکده اندازیم
غزل شماره ۸۵ : از حد گذشت درد و به درمان نمی رسیم
غزل شماره ۸۶ : ما که رندان کیسه پردازیم
غزل شماره ۸۷ : ما گدایان بعد از این از کار و بار آسوده ایم
غزل شماره ۸۸ : رفتم از خطه ی شیراز و به جان در خطرم
ن :
غزل شماره ۸۹ : بیش از این بد عهد و پیمانی مکن
غزل شماره ۹۰ : دلا باز آشفته کاری مکن
غزل شماره ۹۱ : در خود نمی بینم که من بی او توانم ساختن
غزل شماره ۹۲ : منگر به حدیث خرقه پوشان
ه :
غزل شماره ۹۳ : خدایا تو ما را صفایی بده
غزل شماره ۹۴ : ای عاشقان رویت بر مهر دل نهاده
غزل شماره ۹۵ : باز فکند در چمن، بلبل مست غلغله
غزل شماره ۹۶ : مرا دلیست ره عافیت رها کرده
غزل شماره ۹۷ : مبارکست نظر بر تو بامداد پگاه
ی :
غزل شماره ۹۸ : بدین صفت سر و چشمی و قد و بالایی
غزل شماره ۹۹ : خوش بود گر تو یار ما باشی
غزل شماره ۱۰۰ : افتاده بازم در سر هوایی
غزل شماره ۱۰۱ : زهی لعل لبت درج لئالی
غزل شماره ۱۰۲ : دارد به سوی یاری مسکین دلم هوایی
غزل شماره ۱۰۳ : زلفت به پریشانی دل برد به پیشانی
غزل شماره ۱۰۴ : عزم کجا کرده ای باز که برخاستی
غزل شماره ۱۰۵ : گر آن مه را وفا بودی چه بودی
غزل شماره ۱۰۶ : خم ابروی او در جانفزایی
پایان اشعار این بخش