در این بخش”باب دوم در اخلاق درویشان”گلستان سعدی نوشته شده است.
برای خواندن هر حکایت ، روی آن کلیک کنید .
حکایت 3 : عبدالقادر گیلانی را رحمة الله علیه دیدند در حرم کعبه روی بر حَصبا نهاده همیگفت
حکایت 7 : یاد دارم که در ایام طفولیت ، متعبّد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز
حکایت 10 : یکی پرسید از آن گم کرده فرزند
حکایت 21 : لقمان را گفتند : ادب از که آموختی ؟ گفت : از بی ادبان
حکایت 24 : پیش یکی از مشایخ گله کردم که : فلان به فساد من گواهی داده است . گفتا : به صلاحش خجل کن
حکایت 41: این حکایت شنو که در بغداد
حکایت 44 : پیرمردی لطیف در بغداد
حکایت 47 : دیدم گل تازه چند دسته
پایان این بخش