باب سوم در عشق و مستی و شور-بوستان سعدی

در این بخش”باب سوم در عشق و مستی و شور”بوستان سعدی نوشته شده است.

برای خواندن ، روی آنها کلیک کنید .

 

شماره 1 : خوشا وقت شوریدگان غمش

شماره 2 : تو را عشق همچون خودی ز آب و گل

شماره 3 : شنیدم که وقتی گدا زاده‌ای

شماره 4 : یکی شاهدی در سمرقند داشت

شماره 5 : یکی تشنه می‌گفت و جان می‌سپرد

شماره 6 : چنین نقل دارم ز مردان راه

شماره 7 : شنیدم که پیری شبی زنده داشت

شماره 8 : شکایت کند نوعروسی جوان

شماره 9 : طبیبی پریچهره در مرو بود

شماره 10 : یکی پنجه ی آهنین راست کرد

شماره 11 : میان دو عم زاده وصلت فتاد

شماره 12 : یکی پیشِ شوریده حالی نبشت

شماره 13 : به مجنون کسی گفت کای نیک پی

شماره 14 : یکی خرده بر شاه غزنین گرفت

شماره 15 : قضا را من و پیری از فاریاب

شماره 16 : ره عقل جز پیچ بر پیچ نیست

شماره 17 : رئیس دهی با پسر در رهی

شماره 18 : مگر دیده باشی که در باغ و راغ

شماره 19 : ثنا گفت بر سعد زنگی کسی

شماره 20 : به شهری در از شام غوغا فتاد

شماره 21 : یکی را چو من دل به دست کسی

شماره 22 : اگر مرد عشقی کم خویش گیر

شماره 23 : شکر لب جوانی نی آموختی

شماره 24 : کسی گفت پروانه را کای حقیر

شماره 25 : شبی یاد دارم که چشمم نخفت

پایان این بخش

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها