نانوردیم و خوار و این نه شگفت کسایی مروزی – دیوان اشعار شماره 10 مردم و زمانه نانوردیم و خوار و این نه شگفت که بر ورد خار نیست نورد مردم اندر ادامه نوشته »
میانه ی دل من صورت تو بیخ زده ست کسایی مروزی – دیوان اشعار شماره 23 نقش دوست میانه ی دل من صورت تو بیخ زده ست چو مُهر کش نتوان باز کندن از ادامه نوشته »
فهم کن گر مومنی فضل امیرالمؤمنین کسایی مروزی – دیوان اشعار شماره 39 فضل امیرالمومنین فهم کن گر مومنی فضل امیرالمؤمنین فضل حیدر، شیر یزدان، مرتضای پاکدین فضل آن کس کز ادامه نوشته »
از خضاب من و موی سیه کردن من کسایی مروزی – دیوان اشعار شماره 20 خضاب شاعر از خضاب من و موی سیه کردن من گر همی رنج خوری، بیش مخور، رنج مبر ادامه نوشته »