کسایی مروزی – دیوان اشعار
شماره ۲۸
پیری
پیری مرا به زرگری افگند، ای شگفت
بی گاه دود، زردم و همواره سُرف سُرف
زرگر فرو فشاند کرف سیه به سیم
من باز برفشانم سیم سره به کُرف
کسایی مروزی – دیوان اشعار
شماره ۲۸
پیری
پیری مرا به زرگری افگند، ای شگفت
بی گاه دود، زردم و همواره سُرف سُرف
زرگر فرو فشاند کرف سیه به سیم
من باز برفشانم سیم سره به کُرف
امین پیرانی - حامد پیری
کسایی مروزی – دیوان اشعار شماره ۴۶ برگشت چرخ برگشت چرخ با من بیچاره و آهنگ جنگ دارد و پتیاره یک داوری به سر نبرد
کسایی مروزی – دیوان اشعار شماره ۱۵ صبح و نبید صبح آمد و علامت مصقول برکشید وز آسمان شمامه ی کافور بردمید گویی که دوست
کسایی مروزی – دیوان اشعار شماره ۱۱ زلف معشوق کمند زلف را ماند چو بر هم بافتن گیرد سپاه زنگ را ماند چو بر هم
کسایی مروزی – دیوان اشعار شماره ۴۴ قطره ی باران بر پیلگوش قطره ی باران نگاه کن چون اشک چشم عاشق گریان همی شده گویی