چشم یک شهر شد از سوختن ما روشن طبیب اصفهانی – مفردات شماره ۱۴ چشم یک شهر شد از سوختن ما روشن سرمه را قدر شکستیم ز خاکستر خویش ادامه نوشته »
در لجه ای که هیچ نشان از کران نبود طبیب اصفهانی – مفردات شماره ۸ در لجه ای که هیچ نشان از کران نبود در گل نشست کشتی ما و گران نبود ادامه نوشته »
چیست مرا نام، سگ کوی تو طبیب اصفهانی – مفردات شماره ۱۳ چیست مرا نام، سگ کوی تو طوق من از حلقه ی گیسوی تو ادامه نوشته »
بنگر که یار خاطر ما شاد می کند طبیب اصفهانی – مفردات شماره ۵ بنگر که یار خاطر ما شاد می کند با غیر همنشین و مرا یاد می کند ادامه نوشته »