سر قاتلی بنازم که ز کثرت ملایک طبیب اصفهانی – مفردات شماره 16 سر قاتلی بنازم که ز کثرت ملایک به جنازه ی شهیدش نتوان نماز کردن ادامه نوشته »
فریاد که غیرت نگذارد که چو فرهاد طبیب اصفهانی – مفردات شماره 15 فریاد که غیرت نگذارد که چو فرهاد از بهر تسلی بتی از سنگ برآریم ادامه نوشته »
مردم از هجر و همان در پی آزار من است طبیب اصفهانی – مفردات شماره 4 مردم از هجر و همان در پی آزار من است کِه درین شهر به بی رحمی دلدار من است؟ ادامه نوشته »
در لجه ای که هیچ نشان از کران نبود طبیب اصفهانی – مفردات شماره 8 در لجه ای که هیچ نشان از کران نبود در گل نشست کشتی ما و گران نبود ادامه نوشته »