چشم یک شهر شد از سوختن ما روشن طبیب اصفهانی – مفردات شماره 14 چشم یک شهر شد از سوختن ما روشن سرمه را قدر شکستیم ز خاکستر خویش ادامه نوشته »
میچکدم ز دیده خون وعده ی وصل یار کو؟ طبیب اصفهانی – مفردات شماره 12 میچکدم ز دیده خون وعده ی وصل یار کو؟ میتپدم به سینه دل طاقت انتظار کو؟ ادامه نوشته »
بنگر که یار خاطر ما شاد می کند طبیب اصفهانی – مفردات شماره 5 بنگر که یار خاطر ما شاد می کند با غیر همنشین و مرا یاد می کند ادامه نوشته »
چیست مرا نام، سگ کوی تو طبیب اصفهانی – مفردات شماره 13 چیست مرا نام، سگ کوی تو طوق من از حلقه ی گیسوی تو ادامه نوشته »