آنکه او در هر لباسی شد عیان پیداست کیست

شمس مغربی – غزل شماره  43

آنکه او در هر لباسی شد عیان پیداست کیست

وانک هست از جمله ی عالم نهان پیداست کیست

وآنک از بهر تماشا آمد از خلوت برون

تا همه عالم بدیدندش عیان پیداست کیست

وآنک چون آمد بصحرای جهان ما ظهور

کرد در بر خلعتی از جسم و جان پیداست کیست

وآنک در عالم علم شد از ره نام و نشان

بعد از آن کاو بود بی نام و نشان پیداست کیست

وآنک بهر خود به اسم و رسم عالم شد پدید

تا که اکنونش همی خوانی جهان پیداست کیست

پیش ما کز زیر بالای جهان او رسته است

زیر و بالا در زمین و آسمان پیداست کیست

نیست پنهان پیش چشم اهل بینش آنک او

کشت ظاهر در لباس این و آن پیداست کیست

شکل پیری و جوانی روی پوشی پیش نیست

مختفی در پیر و پیدا در جوان پیداست کیست

آنکه گوید مغربی را کاین سخنها را بدان

بعد از آن بر هر که میخوانی بخوان پیداست کیست

کی لباس او را تواند کرد پنهان زآنکه او

گر هزاران جامه پوشد هر زمان پیداست کیست (1)


واژگان دشوار: 1-دو بیت پایانی این شعر، در برخی منابع نیامده است.

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها