مخفی بدخشی – غزل شماره 61
پنجه ی گلچین
گفتگوی لب شیرین تو را بنده شوم
رسم دل بردن و آیین تو را بنده شوم
حلقه ی کاکل پرچین تو را بنده شوم
خال و آن عارض نسرین تو را بنده شوم
همچو ماهست عرقچین و به شب گیسویت
ماه من زیب عرقچین تو را بنده شومٍ
هست بر کبک دلم هر مژه ات چنگل باز
غمزه ی چشم خمارین تو را بنده شوم
گر روی سیر چمن خار شود گل پیشت
خود گلی پنجه ی گلچین تو را بنده شوم
سرو آزاد قدت دید و به حسرت گفتا
این خرامیدن و تمکین تو را بنده شوم
گر کنی عزم سواری، منِ مخفی صدبار
گه عنان بوسم گه زین تو را بنده شوم