رهی معیری – غزلیات ناتمام
شماره 5
خانه سوزی
همچو گل سینه ام از آتش دل سوخته است
خانه سوزی صفت آتش افروخته است
منم آن غنچه که خون می خورم و خاموشم
که لبم دوخته است آن که دلم سوخته است
رهی معیری – غزلیات ناتمام
شماره 5
خانه سوزی
همچو گل سینه ام از آتش دل سوخته است
خانه سوزی صفت آتش افروخته است
منم آن غنچه که خون می خورم و خاموشم
که لبم دوخته است آن که دلم سوخته است
امین پیرانی - حامد پیری
رهی معیری – غزلیات ناتمام شماره 14 گلستان وجود نوبهار آمد، بزن دستی به دامان گلی در گلستان وجود، از خار کمتر نيستی افکند واماندگان
رهی معیری – غزلیات ناتمام شماره 3 انتقام یکسان گذشت در سیهی صبح و شام ما لبخند آفتاب ندیده است بام ما ما را
رهی معیری – غزلیات ناتمام شماره 13 آرزو نیست جز این شیوه ی چشم فریب انگیز او فتنه بارد از نگاه گرم سحرآمیز او گرچه
رهی معیری – غزلیات ناتمام شماره 2 اشک و آه نه اشکی، تا که ره بندد ز پیش، آن آتشین خو را نه آهی، تا