رهی معیری – غزلیات ناتمام
شماره ۵
خانه سوزی
همچو گل سینه ام از آتش دل سوخته است
خانه سوزی صفت آتش افروخته است
منم آن غنچه که خون می خورم و خاموشم
که لبم دوخته است آن که دلم سوخته است
رهی معیری – غزلیات ناتمام
شماره ۵
خانه سوزی
همچو گل سینه ام از آتش دل سوخته است
خانه سوزی صفت آتش افروخته است
منم آن غنچه که خون می خورم و خاموشم
که لبم دوخته است آن که دلم سوخته است
امین پیرانی - حامد پیری
رهی معیری – غزلیات ناتمام شماره ۲ اشک و آه نه اشکی، تا که ره بندد ز پیش، آن آتشین خو را نه آهی، تا
رهی معیری – غزلیات ناتمام شماره ۸ سیه چشم به کوی وفا می برد باد صبح پیام از دل ناشکیبای من سیه کرده چون
رهی معیری – غزلیات ناتمام شماره ۳ انتقام یکسان گذشت در سیهی صبح و شام ما لبخند آفتاب ندیده است بام ما ما را
رهی معیری – غزلیات ناتمام شماره ۱۱ آرزوی گل تا یافتم خبر ز فریبنده خوی گل رفت از دل رمیده ی من آرزوی گل از