ورود-ثبت نام

چو گل ز دست تو جیب دریده ای دارم

رهی معیری – غزلیات

شماره 92

از خود رمیده

چو گل ز دست تو جیب دریده ای دارم

چو لاله دامن در خون کشیده ای دارم

به حفظ جان بلا دیده، سعی من بیجاست

که پاس خرمن آفت رسیده ای دارم

ز سردمهری آن گل چو برگ های خزان

رخ شکسته و رنگ پریده ای دارم

نسیم عیش کجا بشکفد بهار مرا؟

که همچو لاله، دل داغدیده ای دارم

مرا ز مردم نااهل چشم مردمی است

امید میوه ز شاخ بریده ای دارم

کجاست عشق جگر سوز اضطراب انگیز؟

که من به سینه، دل آرمیده ای دارم

صفا و گرمی جانم از آن بود که چو شمع

شرار آهی و خوناب دیده ای دارم

مرا چگونه بود تاب آشنایی خلق؟

که چون رهی، دل از خود رمیده ای دارم

نویسندگان :

نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *