آمد سپه بهار و شد لشکر دی طبیب اصفهانی – مفردات شماره ۱۷ آمد سپه بهار و شد لشکر دی بر شاخ نگر شکوفه چون افسر کی ادامه نوشته »
چشم یک شهر شد از سوختن ما روشن طبیب اصفهانی – مفردات شماره ۱۴ چشم یک شهر شد از سوختن ما روشن سرمه را قدر شکستیم ز خاکستر خویش ادامه نوشته »
دلبر آن به که به آزار دلم شاد کند طبیب اصفهانی – مفردات شماره ۷ دلبر آن به که به آزار دلم شاد کند کعبه ویران کند و بتکده آباد کند ادامه نوشته »
شکاف سینه رهبر شد به دل غمهای عالم را طبیب اصفهانی – مفردات شماره ۲ شکاف سینه رهبر شد به دل غمهای عالم را تواند جاده خضر راه گردد کاروانی را ادامه نوشته »