طبیب اصفهانی – مفردات شماره ۱۱
گر سلیمان بگذارد به سرم افسر خویش
کو دماغی که برآرم ز گریبان سر خویش
طبیب اصفهانی – مفردات شماره ۱۱
گر سلیمان بگذارد به سرم افسر خویش
کو دماغی که برآرم ز گریبان سر خویش
امین پیرانی - حامد پیری
طبیب اصفهانی – مفردات شماره ۷ دلبر آن به که به آزار دلم شاد کند کعبه ویران کند و بتکده آباد کند
طبیب اصفهانی – مفردات شماره ۴ مردم از هجر و همان در پی آزار من است کِه درین شهر به بی رحمی دلدار من است؟
طبیب اصفهانی – مفردات شماره ۸ در لجه ای که هیچ نشان از کران نبود در گل نشست کشتی ما و گران نبود
طبیب اصفهانی – مفردات شماره ۱۴ چشم یک شهر شد از سوختن ما روشن سرمه را قدر شکستیم ز خاکستر خویش