ورود-ثبت نام

گله ام از تو مپندار که از دل برود

طبیب اصفهانی – غزل شماره 48

گله ام از تو مپندار که از دل برود

بر دلم از تو غباریست که مشکل برود

چند دل از پی اندیشه ی باطل برود

جای رحم است بر آن کس که پی دل برود

خلق را بیم هلاک است و مرا غم که مباد

نشود کشتی من غرق و به ساحل برود

چشم مجنون به ره لیلی و ترسم نکند

ساربان ره غلط و ناقه به منزل برود

از سر لطف به دلجویی ما آیی باز

گر بدانی ز عتاب تو چه بر دل برود

بیگنه یار مرا کشت و ندانست دریغ

که مکافات چها بر سر قاتل برود

هر زمان باده از آن میدهدم باز طبیب

که شوم بی خبر از خویش و ز محفل برود

 

نویسندگان :

نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *