طبیب اصفهانی – غزل شماره 154
چو باشد مایل بیداد شاهی
چه خیزد از فغان دادخواهی
ببخشا بر تهیدستان خدا را
به شکر آنکه داری دستگاهی
شب است و وادی و گم کرده راهم
مگر آید زغیبم خضر راهی
ز خیل آن سگانم کو ندارد
به غیر از آستان تو پناهی
عجب دارم که چون میرم به این سوز (1)
گلی روید ز خاکم یا گیاهی
در آن ملکی که شاهی داورش نیست
مبارک ملکی و فرخنده شاهی
طبیب خسته را بیجا مرنجان
حذر میکن ز آه بی گناهی
واژگان دشوار: 1-این مصراع در برخی منابع، چنین آمده است : یقین دارم که چون میرم به این درد