می برون زان چهرۀ شاداب گل می آورد

صائب تبریزی- غزل شماره 2390

 

می برون زان چهرۀ شاداب گل می آورد

از زمین پاک بیرون آب گل می آورد

چون کتان تاب وصالم نیست، ورنه بی طلب

بهر جیب و دامنم مهتاب گل می آورد

باده را موقوف فصل گل مکن کز خرّمی

هر قدر باید شراب ناب گل می آورد

می شود روشن چراغ خاکساران عاقبت

بر مزار بیکسان مهتاب گل می آورد

از خجالت آب چون شبنم شود آن ساده دل

کز چمن در حلقۀ احباب گل می آورد

نیست در بار من خونین جگر جز لخت دل

در کنار از کشتیم گرداب گل می آورد

هر که افتاده است صادق در محبّت همچو صبح

در کنار از مهر عالمتاب گل می آورد

نیست ممکن گل نچیند عاشق از بیطاقتی

رشته در آغوش پیچ و تاب گل می آورد

اشک و آه ماست بی حاصل، وگرنه از چمن

باد بوی گل برون و آب گل می آورد

زاهدی را کان بهشتی روی باشد در نظر

در زمستان صائب از محراب گل می آورد

 

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها