تیغ ابروی ترا جوهر چین می بایست

صائب تبریزی- غزل شماره 1586

تیغ ابروی ترا جوهر چین می بایست

رقم ناز بر آن لوح جبین می بایست

از گلستان تو هر خار چرا گل چیند؟

شعلۀ خوی تو رعناتر ازین می بایست

چند گستاخ رکاب تو ببوسند اغیار؟

قفل و بندی به در خانۀ زین می بایست

تا هوس دست نیابد به شکر دزدیدن

گِرد لعل تو حصاری چو نگین می بایست

در بغل جای دهد سرو صفت فاخته را

قد رعنای تو سرکش تر ازین می بایست

تا دم خط که دم بازپسین حسن است

غنچۀ باغ حیا، چین به جبین می بایست

چشم بر سرمه سیه کردی و رفت آب حیا

نرگس شوخ ترا داغِ چنین می بایست

همه اسباب جمال تو به جای خویش است

بوسه در کنج لبت گوشه نشین می بایست

بوالهوس کرد وطن بر سر کویش آخر

صائب از بهر جلای تو همین می بایست

 

 

 

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها