سعدی-قطعه شماره 92
اگر خونی نریزد شاه عالم
بسا خونا که در عالم بریزند
بباید کشت هر یک چند گرگی
به زاری تا دگر گرگان گریزند
سعدی-قطعه شماره 92
اگر خونی نریزد شاه عالم
بسا خونا که در عالم بریزند
بباید کشت هر یک چند گرگی
به زاری تا دگر گرگان گریزند
امین پیرانی - حامد پیری
سعدی-قطعه شماره 100 چو نیکبخت شدی ایمن از حسود مباش که خار دیده ی بدبخت نیکبختانند چو دستشان نرسد لاجرم به نیکی خویش بدی
سعدی-قطعه شماره 49 یارب کمال عافیتت بر دوام باد اقبال و دولت و شرفت مستدام باد سال و مهت مبارک و روز و شبت
سعدی-قطعه شماره 62 تو خود جفا نکنی بیگناه بر بنده وگر کنی سر تسلیم بر زمین دارد به نیشی از مگس نحل برنشاید گشت
سعدی-قطعه شماره 117 هر که بر روی زمین مهلت عیشی دارد ای بسا روز که در زیرِ زمین خواهد بود کشتی آرام نگیرد که