خواجوی کرمانی – غزل شماره 624
اشارت کرده بودی تا بیایم
بگو چون بی سر و بی پا بیایم
من شوریده دل را از ضعیفی
ندانی باز اگر فردا بیایم
گرم رانی بگو تا بازگردم
وگر خوانی بفرما تا بیایم
به هر منزل که فرمایی بدیده
چه جابُلقا چه جابُلسا بیایم
اگر برف است و گر باران نترسم
اگر بادست و گر سرما بیایم
اگر خواهی که با تن ها نباشم
نه با تن ها من تنها بیایم
وگر گویی بیا تا قعر دریا
ز بهر لؤلؤ لالا بیایم
بدان جایی که گوهر می توان یافت
اگر کوه است و گر دریا بیایم
ایا کوی تو منزلگاه خواجو
چه فرمایی نیایم یا بیایم