خواجوی کرمانی – غزل شماره 514
ماییم و عشق و کنج خرابات و روی یار
ساقی ز جام لعل لبت باده ای بیار
چون بر دوام دور زمان اعتماد نیست
این پنج روز غایت مقصود دل شمار
برخیز تا به عزم تفرّج برون رویم
زین تنگنای خانه به صحرای لاله زار
کز بوستان دمید چو بر خدّ دلبران
برگ بنفشه بر طرف سرو جویبار
بستان اگرچه جای نشاط است و خرّمی
خرّم مشو در او که ز دوران روزگار
هر سنبلی ز زلف نگاریست لاله رخ
هر لاله ای ز خون جوانیست شهریار
خواجو ز دور چرخ چو امروز فرصت است
دریاب جام باده ی صافی و روی یار