خواجوی کرمانی – غزل شماره 466
هر نسخه که در وصف خط یار نویسند
باید که سوادش به شب تار نویسند
در چین صفت جعد سمن سای نگارین
هر نیمشب از نافه ی تاتار نویسند
ای بس که چو من خاک شود قصه ی دردم
صاحب نظران بر در و دیوار نویسند
باید که حدیث من دیوانه ی سرمست
ارباب خرد بر دل هشیار نویسند
هر نکته که در سکه من نقش بخوانند
آن را به طلا بر رخ دینار نویسند
شرح خط سبز تو مقیمان سماوات
هر شام برین پرده ی زنگار نویسند
از تذکره روشن نشود قصه ی منصور
الا که به خون بر زبر دار نویسند
گر در قلم آرند وفا نامه ی عشاق
اول سخنم بر سر طومار نویسند
هر جور که بر ما کند آن یار جفاکار
شرط است که یاران وفادار نویسند
آن قصه که فرهاد زدی جامه ی جان چاک
رسم است که بر دامن کهسار نویسند
مستان خرابات طرب نامه ی خواجو
بر حاشیه ی خانه ی خمّار نویسند