اقبال لاهوری
زبور عجم
شماره 75
عرب که باز دهد محفل شبانه کجاست
عجم که زنده کند رود عاشقانه کجاست
به زیر خرقه ی پیران سبوها چه خالی است
فغان که کس نشناسد می جوانه کجاست
درین چمنکده هر کس نشیمنی سازد
کسی که سازد و وا سوزد آشیانه کجاست
هزار قافله بیگانه وار دید و گذشت
دلی که دید به انداز محرمانه کجاست
چو موج خیز و به یم جاودانه می آویز
کرانه می طلبی بی خبر کرانه کجاست
بیا که در رگ تاک تو خون تازه دوید
دگر مگوی که آن باده ی مغانه کجاست
به یک نورد فرو پیچ روزگاران را
ز دیر و زود گذشتی دگر زمانه کجاست