اقبال لاهوری
زبور عجم
شماره 12
گرچه شاهین خرد بر سر پروازی هست
اندرین بادیه پنهان قدر اندازی هست
آنچه ازکار فروبسته گره بگشاید
هست و در حوصله ی زمزمه پروازی هست
تاب گفتار اگر هست شناسایی نیست
وای آن بنده که در سینه ی او رازی هست
گرچه صد گونه به صد سوز مرا سوخته اند
ای خوشا لذت آن سوز که هم سازی هست
مرده خاکیم و سزاوار دل زنده شدیم
این دل زنده و ما کار خدا سازی هست
شعله ی سینه ی من خانه فروز است ولی
شعله ای هست که هم خانه براندازی هست
تکیه بر عقل جهان بین فلاطون نکنم
در کنارم دلکی شوخ و نظر بازی هست