حاج ملاهادی سبزواری – غزل شماره 131
دهید شیشه ی صهبای سالخورده به دستم
کنون که شیشه ی تقوای چند ساله شکستم
کتاب و خرقه و سجاده رهن باده نمودم
به تار چنگ زدم چنگ و تار سبحه گسستم
فتاده لرزه بر اندام من ز جلوه ی ساقی
خدا نکرده مبادا فتد پیاله ز دستم
مرا به گل چه سر و کار کز تو بشکفدم دل
مرا به باده چه حاصل که از نگاه تو مستم
به خود چو خویش بگویم تویی ز خویش مرادم
اگر چه خویش پرستم ولی ز خویش برستم
نداشت کعبه صفایی به پیش درگهش اسرار
از آن گذشتم و احرام کوی یار ببستم