شمس مغربی – غزل شماره 133
ما از میان خلق کناری گرفته ایم
واندر کنار خویش نگاری گرفته ایم
دامن نخست بر همه عالم فشانده ایم
وانگه به صدق دامن یاری گرفته ایم
از بهر قوت و طعمه شاهین جان و دل
از مرغزار قدس شکاری گرفته ایم
سرگشته گشته ایم چو پرگار سال ها
تا بر مثال نقطه قراری گرفته ایم
صد بار جسته ایم برون از حصار تن
تا بهر جان خویش حصاری گرفته ایم
اندر میان گرد به مردی رسیده ایم
تا عاقبت عنان سواری گرفته ایم
با آنکه هیچ کار نیاید ز مغربی
او را به یاری از پی کاری گرفته ایم