ورود-ثبت نام

پر خون بود از یاد لبت شيشه ی عاشق

مخفی بدخشی – غزل شماره 46

اندیشه ی عاشق

پر خون بود از یاد لبت شيشه ی عاشق

فکر دهن تنگ تو اندیشه ی عاشق

فصاد چه داری سر آزار زلیخا

جز دوست نباشد به رگ و ریشه ی عاشق

آمد ز ازل رسم جفا شیوه ی معشوق

در راه وفا خاک شدن پیشه ی عاشق

هر سنگ که می کند همی گفت به فرهاد

بر پای خود است عاقبت این تیشه ی عاشق

غم قافله سالار بود در سفر عشق

مخفی بود از خون جگر توشه ی عاشق

 

نویسندگان :

نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *