چو باز کرد شکرخنده شد اسیر شکر

قصاب کاشانی – غزل شماره 158

چو باز کرد شکرخنده شد اسیر شکر

عیانش از لب و دندان نموده شیر شکر

چو دید آن لب و دندان نمود جان پرواز

غذای روح بود بیشتر پنیر شکر

خط است سرزده گستاخ بر لبش یا مور

ز حرص پای فرو برده در خمیر شکر

نشسته خال به کنج لبش بدان ماند

که شاه هند زند تکیه بر سریر شکر

خطش چو خط سیه در بر نگین قصاب

برون نیامده پیداست در ضمیر شکر

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها