رهی معیری – غزلیات ناتمام
شماره 3
انتقام
یکسان گذشت در سیهی صبح و شام ما
لبخند آفتاب ندیده است بام ما
ما را نصیبی از می چون آفتاب نیست
از خون دیده رنگ شفق یافت جام ما
سازیم با جفای نکویان کزین گروه
ناسازی زمانه کشد انتقام ما
رهی معیری – غزلیات ناتمام
شماره 3
انتقام
یکسان گذشت در سیهی صبح و شام ما
لبخند آفتاب ندیده است بام ما
ما را نصیبی از می چون آفتاب نیست
از خون دیده رنگ شفق یافت جام ما
سازیم با جفای نکویان کزین گروه
ناسازی زمانه کشد انتقام ما
امین پیرانی - حامد پیری
رهی معیری – غزلیات ناتمام شماره 13 آرزو نیست جز این شیوه ی چشم فریب انگیز او فتنه بارد از نگاه گرم سحرآمیز او گرچه
رهی معیری – غزلیات ناتمام شماره 4 اشک من اشک من گوهر یکتای من است زاده ی چشم گهرزای من است حاجت زمزمه ی
رهی معیری – غزلیات ناتمام شماره 5 خانه سوزی همچو گل سینه ام از آتش دل سوخته است خانه سوزی صفت آتش افروخته است
رهی معیری – غزلیات ناتمام شماره 6 خرمن گل گر وفا دور از تو شد ای خرمن گل، دور نیست همدمی با چون تو