دوش چون نیلوفر از غم پیچ و تابی داشتم

رهی معیری – غزلیات

شماره 89

اندوه دوشین

دوش چون نیلوفر از غم پیچ و تابی داشتم

هر نفس چون شمع لرزان اضطرابی داشتم

اشک سیمینم به دامن بود بی سیمین تنی

چشم بی خوابی ز چشم نیم خوابی داشتم

سایه ی اندوه بر جانم فرو افتاده بود

خاطری همرنگ شب بی آفتابی داشتم

خانه از سیلاب اشکم همچو دریا بود و من

خوابگه از موج دریا چون حبابی داشتم

محفلم چون مرغ شب از ناله ی دل گرم بود

چون شفق از گریه ی خونین شرابی داشتم

شکوه تنها از شب دوشین ندارم کز نخست

بخت ناساز و دلِ ناکامیابی داشتم

نیست ما را پای رفتن از گرانجانی چو کوه

کاش کز فیض اجل، عمر شهابی داشتم

شادی از ماتم سرای خاک می جستم رهی

انتظار چشمه ی نوش از سرابی داشتم

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها