رهی معیری – غزلیات
شماره 2
عقده دشوار
ای باده ی نوشین، نگشایی دل ما را
مشکل که کسی چاره کند مشکل ما را
هر چند که موری به کم آزاری ما نیست
آزار دهد هر که تواند دل ما را
هر خنده ی ما، شمع صفت مایه ی اشکی است
با گریه سرشتند تو گویی گل ما را
پروانه ی پر سوخته را بیم شرر نیست
از برق چه اندیشه بود حاصل ما را؟
از سینه برانگیز رهی،شعله ی آهی
شاید که شبی گرم کنی محفل ما را