ورود-ثبت نام

ای مشکبو نسیم صبحگاهی

رهی معیری – غزلیات

شماره 143

خاطر عاشق

ای مشکبو نسیم صبحگاهی

از من بگو بدان مه خرگاهی

آه و فغان من به فلک برشد

سنگین دلت نیافته آگاهی

با آهنین دل تو، چه داند کرد ؟

آه شب و فغان سحرگاهی

ای همنشین بیهده گو تا چند

جان مرا به خیره همی کاهی ؟

راحت ز جان خسته چه می جویی ؟

طاقت ز مرغ بسته چه می خواهی ؟

بینی گر آن دو برگ شقایق را

دانی بلای خاطر عاشق را

نویسندگان :

نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *