ورود-ثبت نام

کنون که خسرو گل زد به گلستان خرگاه

رهی معیری – غزلیات

شماره 128

ساقی

کنون که خسرو گل زد به گلستان خرگاه

ز دست ساقی گلچهره جام گلگون خواه

اسیر عشقم و از هر چه در جهان فارغ

گدای یارم و بر هر که در دو عالم شاه

خزان هجر بر این بوستان نیابد دست

نسیم تفرقه در این چمن نجوید راه

مرا به وصل تو ای گل امیدواری نیست

شب فراق دراز است و عمر من کوتاه

سپید گشت دو چشمم به انتظار شبی

که پیش زلف تو گویم حدیث بخت سیاه

تفقدی نکند دوست، کوششی ای اشک

ترحمی نکند یار، همتی ای آه

دو روز نوبت شادی عزیز دار ای گل

که نوبهار جوانی خزان شود ناگاه

ز عشق و باده رهی، توبه ام دهد زاهد

من و شکیب ز معشوق و می معاذالله !

 

نویسندگان :

نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *