رهی معیری – غزلیات
شماره 119
گیاه اندوه
نی افسرده ای هنگام گل روید ز خاک من
که برخیزد از آن نی، ناله های دردناک من
مزار من اگر فردوس شادی آفرین باشد
به جای لاله و گل، خار غم روید ز خاک من
مخند ای صبح بی هنگام که امشب سازشی دارد
نوای مرغ شب با خاطر اندوهناک من
نی ام چون خاکیان، آلوده ی گرد کدورت ها
صفای چشمه ی مهتاب دارد، جان پاک من
چو دشمن از هلاک من رهی خشنود می گردد
بمیرم تا دلی خشنود گردد از هلاک من