عبید زاکانی – غزل شماره 79
ما سریر سلطنت در بینوایی یافتیم
لذت رندی ز ترک پارسایی یافتیم
سالها دریوزه کردیم از در صاحبدلان
مایه ی این پادشاهی زان گدایی یافتیم
همت ما از سر صورت پرستی درگذشت
لاجرم در ملک معنی پادشایی یافتیم
پرتو شمع تجلی بر دل ما شعله زد
این همه نور و ضیا زان روشنایی یافتیم
صحبت می خوارگان از خاطر ما محو کرد
آن کدورتها که از زهد ریایی یافتیم
پیش از این در سر غرور سرفرازی داشتیم
ترک سر کردیم و زان زحمت رهایی یافتیم
گر چه آسیب فلک بشکست ما را چون عبید
از درونهای بزرگان مومیایی یافتیم