ورود-ثبت نام

پیوسته چشم شوخت ما را فکار دارد

عبید زاکانی – غزل شماره 59

پیوسته چشم شوخت ما را فکار دارد

آن ترک مست آخر با ما چکار دارد

با زلف بیقرارش دل مدتی قرین شد

این رسم بیقراری زو یادگار دارد

خرم کسی که با تو روزی به شب رساند

یا چون تو نازنینی شب در کنار دارد

رشگ آیدم همیشه بر حال آن سگی کو

بر خاک آستانت وقتی گذار دارد

با ما دمی نسازد وصلت به هیچ حالی

بیچاره آن که یاری ناسازگار دارد

شوریدگی و مستی فخر عبید باشد

نادان کسی بود کو زین فخر عار دارد

 

نویسندگان :

نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *