بنگر که یار خاطر ما شاد می کند طبیب اصفهانی – مفردات شماره 5 بنگر که یار خاطر ما شاد می کند با غیر همنشین و مرا یاد می کند ادامه نوشته »
به این ذوق گرفتاری که من دارم زهی حسرت طبیب اصفهانی – مفردات شماره 10 به این ذوق گرفتاری که من دارم زهی حسرت که صیاد از کمین رفت و نیفتادیم در دامش ادامه نوشته »
مردم از هجر و همان در پی آزار من است طبیب اصفهانی – مفردات شماره 4 مردم از هجر و همان در پی آزار من است کِه درین شهر به بی رحمی دلدار من است؟ ادامه نوشته »
میچکدم ز دیده خون وعده ی وصل یار کو؟ طبیب اصفهانی – مفردات شماره 12 میچکدم ز دیده خون وعده ی وصل یار کو؟ میتپدم به سینه دل طاقت انتظار کو؟ ادامه نوشته »