ورود-ثبت نام

گریه نتوانست غم را از دل بیتاب برد

طبیب اصفهانی – غزل شماره 66

گریه نتوانست غم را از دل بیتاب برد

کی تواند کوه را از جای خود سیلاب برد

از غمت ای گوهر نایاب در بحر وجود

سر فرو هر کس به جیب خویش چون گرداب برد

باده ی عشرت نمی نوشد ز جام آفتاب

هر که از پیمانه ی دل لذت خوناب برد

می توان برد از ریاضت در حریم وصل راه

رشته در آغوش گوهر ره ز پیچ و تاب برد

بی تو در گلشن فغانم بس که با غم آشناست

شبنم بیدار را در بستر گل خواب برد

دشمنان را دل مگر سوزد به حال من طبیب

روزگار آخر مرا از خاطر احباب برد

 

 

نویسندگان :

نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *