طبیب اصفهانی – غزل شماره 24
برگیر مهر از آنکه به کام دل تو نیست
برکن دل از کسی که دلش مایل تو نیست
تا چند گوییَم که به خوبان مبند دل
ناصح تو را چکار، دل من دل تو نیست
دادی نویدی وصلم و خرسند نیستم
با یکدیگر یکی، چو، زبان و دل تو نیست
ره در دلش که سخت تر از سنگ خاره است
ای دیده غیر گریه ی بی حاصل تو نیست
گفتی که نیست جای، کسی را، به محفلم
غیر از طبیب جای که در محفل تو نیست؟