طبیب اصفهانی – غزل شماره 149
از می لعل به کف تا دو سه جامی داری
نوش کن نوش که خوش عیش مدامی داری
بنده ای همچو منت نیست به هیچم مفروش
خبرت نیست که ارزنده غلامی داری
می روم هر نفس از خود، به من ای باد صبا
می توان یافت که از دوست پیامی داری
کی ز قید تو توان رست که در صیدگهت
هر طرف می نگرم دانه و دامی داری
نیست اکنون چو تو را قوت رفتار طبیب
زین چه حاصل که به کویش دو سه گامی داری