ورود-ثبت نام

از باده ی عشرت تو و رخسار چو ماهی

طبیب اصفهانی – غزل شماره 148

از باده ی عشرت تو و رخسار چو ماهی

وز شرم محبت من و دزدیده نگاهی

عادت به ستم کردی و ترسم که مبادا

وقتی ز دل سوخته ای سرزند آهی

گر عشق تو بگداخت تنم را عجبی نیست

با شعله ی آتش چه کند مشت گیاهی

آن بلبل خونین جگرم من که درین باغ

جز بال و پر سوخته ام نیست پناهی

در بادیه ی عشق به جایی نبری راه

تا در گرو دوری و نزدیکی راهی

دیگر دل پر داغ طبیب از که غمین است؟

کز جوش سرشگم نبود فرصت آهی

 

نویسندگان :

نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *