ورود-ثبت نام

یاد آر ای که فارغ، در محملی نشسته

طبیب اصفهانی – غزل شماره 141

یاد آر ای که فارغ، در محملی نشسته

شکرانه ی فراغت از همرهان خسته

چشم بد فلک بین کامشب به بزم عشرت

یکسو سبوفتاده یکسو قدح شکسته

از نوبهار وصلم یاد آید و خروشم

بینم چو عندلیبی در گلشنی نشسته

روزی دوای اسیران صبری کنید و بینید

کز هم گسسته دام و در هم قفس شکسته

هجر و بلای هجران گر این بود، در وصل

بر روی عشقبازان یارب مباد بسته

در چشم نیمخوابش پیدا بود که سرخوش

در بزم مدعی دوش تا صبحدم نشسته

گفتی طبیب خسته بسته به دیگران دل

اما چنانکه بر تو بر دیگران نبسته

 

نویسندگان :

نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *