طبیب اصفهانی – غزل شماره 134
چه خوش است از تو گاهی مژه نیم باز کردن
به تلافی تغافل نگهی به ناز کردن
نتوان چو فاش از تو سر شکوه باز کردن
من و محرمی و کنجی به نهفته راز کردن
چه تمتع است ما را ز تو ای نهال سرکش
که به میوه ی تو دستی نتوان دراز کردن
مکن احتراز از من که به روی عشقبازان
در وصل چون گشادی نسزد فراز کردن
مگزین جدایی از وی که طبیب خسته دل را
چو به دام هر بستی سمت است باز کردن