صائب تبریزی- غزل شماره 4123
از همت بلند اثر در جهان نماند
یک سرو در سراسر این بوستان نماند
روشندلان چو برق گذشتند از جهان
خاکستری بجای ازین کاروان نماند
در بسته ماند دیدۀ یعقوبِ انتظار
از قاصدان مصر مروت نشان نماند
مرغان نغمه سنج جلای وطن شدند
جز بیضۀ شکسته درین آشیان نماند
از چشم سرمه دار دوات آب شد روان
شیرین زبانی قلم نکته دان نماند
در گلشن همیشه بهار بهشت جود
برگی ز باد دستی فصل خزان نماند
صائب زبان خامه به کام دوات کش
امروز چون سخن طلبی در میان نماند