صائب تبریزی- غزل شماره 4057
زان قامتِ بلند نظر باز نگذرد
زین سرو هیچ مرغ به پرواز نگذرد
هنگامۀ سخن به سخن گرم می شود
صاحب سخن ز چشم سخنسار نگذرد
اشک از غبار خاطر من ره برون نبرد
زین گرد، سیل خانه برانداز نگذرد
از سیر لاله زار زند نعل واژگون
بر خاک کشتگان اگر از ناز نگذرد
در سینۀ من است ازان کبک خوشخرام
کوهی کز آن عقاب به پرواز نگذرد
صائب ز عجز نیست، ز راه مروت است
فریاد من اگر ز هم آواز نگذرد
زین سرو هیچ مرغ به پرواز نگذرد
هنگامۀ سخن به سخن گرم می شود
صاحب سخن ز چشم سخنسار نگذرد
اشک از غبار خاطر من ره برون نبرد
زین گرد، سیل خانه برانداز نگذرد
از سیر لاله زار زند نعل واژگون
بر خاک کشتگان اگر از ناز نگذرد
در سینۀ من است ازان کبک خوشخرام
کوهی کز آن عقاب به پرواز نگذرد
صائب ز عجز نیست، ز راه مروت است
فریاد من اگر ز هم آواز نگذرد