صائب تبریزی- غزل شماره 3959
فروغ ماه محال است پایدار بود
دو هفته است لباسی که مستعار بود
مباش در پی زینت که طرۀ زرتار
به فرق مرده دلان شمع بر مزار بود
فریب راستی از کجروان مخور زنهار
که بدگهر چو شود راست، تیر مار بود
ز اختیار مزن دم چو نیستی آزاد
کدام بنده شنیدی به اختیار بود؟
زبان آتش سوزنده را کند کوتاه
جبین هر که ز خجلت ستاره بار بود
به قدر حوصله از راز می کنند آگاه
که بحر جای گهرهای شاهوار بود
اگر ز عشق دلت شد دو نیم خندان باش
که دل دونیم چو گردید ذوالفقار بود
فنا به سلطنت اهل حق نیابد راه
ز دار رایت منصور پایدار بود
چنان که جنبش نبض قلم ز گفتارست
حیات من به سخنهای آبدار بود
به منزل از همه کس پیشتر رسد صائب
سبکروی که درین راه بردبار بود