خوشا کسی که به دامان خود قدم شکند

صائب تبریزی- غزل شماره 3946

خوشا کسی که به دامان خود قدم شکند

تمام دست شود، خویش را بهم شکند

به شیشه خانۀ دلهای ما چه خواهد کرد

بتی که بال و پر طایر حرم شکند

مدار دست ز دامان آه روز مصاف

که قلب دشمن خونخوار این علم شکند

همیشه خندۀ کبک است در دهان کسی

که پای خویش به دامان کوه غم شکند

نیم ز اهل شکایت ولیک می ترسم

که زور باده سبوی مرا بهم شکند

کمال مردی و مردانگی است خودشکنی

ببوس دست کسی را که این صنم شکند

مدار نامه توقع ازان شکسته دلی

که در نوشتن یک حرف صد قلم شکند

به خاکساری ما می برند شاهان رشک

که دیده است سفالی که جام جم شکند؟

شکست جوهر صاحبدلان نسازد کم

به پشت کار کند تیغ را چو دم شکند

کجاست سالک از خود گذشته ای صائب؟

که دامنی به میان در ره عدم شکند

 

نویسندگان :
نویسندگان :

امین پیرانی - حامد پیری

نوشته های مرتبط
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها