سهراب سپهری – مجموعه شرق اندوه
شماره 4
چند
اینجاست آیید پنجره بگشایید. ای من و دگر من ها : صد پرتو من در آب
مهتاب تابنده نگر، بر لرزش برگ اندیشه ی من، جاده ی مرگ
آنجا نیلوفرهاست به بهشت به خدا درهاست
اینجا ایوان، خاموشی هوش، پرواز روان
در باغ زمان تنها نشدیم. ای سنگ و نگاه، ای وهم و درخت آیا نشدیم؟
من صخره منم، تو شاخه تویی
این بام گلی. آری این بام گلی، خاک است و من و پندار
و چه بود این لکه ی رنگ؟ این دود سبک؟ پروانه گذشت؟ افسانه دمید
نی ! این لکه ی رنگ این دود سبک، پروانه نبود، من بودم و تو
افسانه نبود، ما بود و شما