سهراب سپهری – مجموعه آوار آفتاب
شماره 7
روزنه ای به رنگ
در شب تردید من، برگ نگاه
می روی با موج خاموشی کجا؟
ریشه ام از هوشیاری خورده آب
من کجا، خاک فراموشی کجا
دور بود از سبزه زار رنگ ها
زورق بستر فراز موج خواب
پرتویی آیینه را لبریز کرد
طرح من آلوده شد با آفتاب
اندهی خم شد فراز شط نور
چشم من در آب می بیند مرا
سایه ی ترسی به ره لغزید و رفت
جویباری خواب می بیند مرا
در نسیم لغزشی رفتم به راه
راه، نقش پای من از یاد برد
سرگذشت من به لب ها ره نیافت
ریگ باد آورده ای را باد برد