رهی معیری – رباعی شماره ۸
سوختگان
هر لاله ی آتشین، دل سوخته ای است
هر شعله ی برق، جان افروخته ای است
نرگس که ز بار غم سرافکنده به زیر
بیننده ی چشم از جهان دوخته ای است
رهی معیری – رباعی شماره ۸
سوختگان
هر لاله ی آتشین، دل سوخته ای است
هر شعله ی برق، جان افروخته ای است
نرگس که ز بار غم سرافکنده به زیر
بیننده ی چشم از جهان دوخته ای است
امین پیرانی - حامد پیری
رهی معیری – رباعی شماره ۲۹ شباهنگ از آتش دل، شمع طرب را مانم وز شعله ی آه، سوز تب را مانم دور از لب
رهی معیری – رباعی شماره ۲۱ اندوه مادر آسودگی از محن ندارد مادر آسایش جان و تن ندارد مادر دارد غم و اندوه جگرگوشه ی
رهی معیری – رباعی شماره ۱۹ بی خبر مستان خرابات ز خود بی خبرند جمعند و ز بوی گل پراکنده ترند ای زاهد خودپرست با
رهی معیری – رباعی شماره ۲۵ بیدادگری از ظلم حذر کن، اگرت باید ملک در سایه ی معدلت بیاساید ملک با کفر توان ملک نگه